تاریخ انتشار: یکشنبه 1394/01/02 - 11:01
کد خبر: 161790

بازشناسی چالش های اقتصاد دانش بنیان در ایران- بخش دوم

«جنبش نرم افزاری» و بن بستی به نام «دانشگاه»/ چرایی فرار استاد از گفتگو با دانشجو

«جنبش نرم افزاری» و بن بستی به نام «دانشگاه»/ چرایی فرار استاد از گفتگو با دانشجو

استاد مدعو مقاله خود را در چند دانشگاه دیگر نیز ارائه می‌کند و پس از بهره‌برداری از جمیع انتقادات و پیشنهادها، مقالة نهایی‌شده خود را با قدردانی از انتقادات اساتید ذیربط آن دانشگاهها، به فصلنامه‌ای علمی‌ـ‌پژوهشی ارسال‌می‌کند و چنین است روایت چگونگی رایج ظهور آن همه مقالات پژوهشی نوآورانه که در دنیا شاهدش هستیم.

خبرنامه دانشجویان ایران: بدون شک توسعه «علم» و «فناوری» دو مولفه اصلی در دستیابی به اقتصاد دانش بنیان است، بطوری که علم را اگر به عنوان حلقه‌ای از یک چرخه فرض کنیم، تا وقتی حلقه ‌های بعدی کار نکنند، نمی­توانیم انتظار داشته باشیم این چرخه کار کند.

هیچ جای دنیا به «علم» و یا حداقل «فناوری» به‌صورت یک موضوع مجزا از اقتصاد و جامعه نگاه نمی‌شود. حداقل باید بگوییم که در بخش زیادی از رشته­‌های علمی در کشور ما هنوز این چرخه ایجاد نشده است؛ یعنی ما هنوز چرخه‌ی اقتصاد مبتنی بر علم یا همان «اقتصاد دانش‌بنیان» را ایجاد نکرده‌ایم.

دکتر علی‌ ‌محمد سلطانی، مدیر دبیرخانه‌ی ستاد توسعه‌ی فناوری نانو پیرامون چگونگی ثروت‌آفرینی از چرخه‌ی علم‌ و فناوری معتقد است: " هیچ جای دنیا به «علم» و یا حداقل «فناوری» به‌صورت یک موضوع مجزا از اقتصاد و جامعه نگاه نمی‌شود. حداقل باید بگوییم که در بخش زیادی از رشته‌‌های علمی در کشور ما هنوز این چرخه ایجاد نشده است؛ یعنی ما هنوز چرخه‌ی اقتصاد مبتنی بر علم یا همان «اقتصاد دانش‌بنیان» را ایجاد نکرده‌ایم. ایجاد این چرخه هم الزاماتی دارد. شاید بگوییم الان دانشش در کشور ما وجود دارد، اما هنوز ما یک الگوی بومی امتحان‌شده برای این‌که بتوانیم نهضت نگاه اقتصادی به علم را به یک جریان تبدیل کنیم، در کشور نداریم." (1)


 

دانشگاه، بدون شک مهمترین بخش «توسعه علم» در کشور است، اما آمارها گویای این واقعیت است که این مرکز پرورش «دانش جو» و «محقق» در چرخه تجاری سازی محصولات فناورانه نتوانسته است موفق باشد.

از سویی دیگر در کشور ما نگاه ‌هایی که پژوهش و علم را با انگیزه‌ی اقتصادی دنبال کنند، وجود نداشته باشد، به این معنی که در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشگا‌هی کارها تنها در حد فعالیت های تئوری و آزمایشگاهی هست و کمتر این فعالیت‌ها به یک کار اقتصادی «درآمدزا»  تبدیل می شود.

همین مسائل باعث شده که در اواخر دهه 70 مسئله «جنبش نرم‌افزاری» توسط رهبر انقلاب کلید خورد. ایشان در سال ۱۳۷۹ در دانشگاه امیرکبیر ضمن تبعیین «جنبش نرم افزاری» و مطالبه از دانشگاهیان برای تحقق آن، خواستار حرکت گنجاندن «تولید علم» در سازوکارها و اتصال علم و صنعت توسط دانشگاهیان شدند. (2)

توسعه علم در بن بست دانشگاه‌ها
گرچه طی یک دهه اخیر و با فراخوان «جنبش نرم افزاری» حرکت‌های قابل تحسینی در عرصه علم و فناوری صورت گرفته اما هشدارهای رهبری انقلاب نشان از کار و جنبش و جوش بیشتر دارد.
دانشگاه، بدون شک مهمترین بخش «توسعه علم» در کشور است، اما آمارها گویای این واقعیت است که این مرکز پرورش «دانش جو» و «محقق» در چرخه تجاری سازی محصولات فناورانه نتوانسته است موفق باشد.

اما چرا...
سعید زیباکلام در کتاب «خلاف جریان»، در مطلبی با عنوان "بازشناسی پارادایم علمی ایران"، نگاهی متفاوت به مشکلات توسعه علم در دانشگاه‌ها کرده است؛ وی وضعیت فعلی استاد، دانشجو و مدل نظام آموزش عالی کشور را از مهمترین دلایل توسعه نیافتگی و خروجی دار نبودن دانشگاه های ما عنوان می کند. (3)

زیباکلام با انتقاد از نظان آموزشی کشور در کوتاهی از فراخوان جنبش نرم‌افزاری می‌نویسد:

1. چرا پس از فراخوان جنبش نرم‌افزاری هیچ اتفاقی نیفتاد؟
2. چرا سالها قبل از فراخوان مذکور هیچ اتفاقی نمی‌افتاد؟
3. چرا تا آینده‌هایی قابل پیش‌بینی هیچ اتفاقی هم نخواهدافتاد؟

وی در ادامه با محوربندی مشکلات نظام آموزش عالی در سه بخش "تعامل و تضارب آراء و انظار"، "تحصیلات تکمیلی در دانشگاه ها" و "مجلات علمی و پژوهشی" نگاهی آسیب شناسانه به روند فعلی «توسعه علم» و «جنبش نرم افزاری»، داده است.

محور اول: تعامل و تضارب آراء و انظار
این محور خود در سه سطح قابل بحث و تحلیل است. (1)تعامل میان اساتید، (2)تعامل میان اساتید و دانشجویان، و (3) تعامل میان دانشجویا
ن

تعامل و تضارب میان اساتید هم در عرصة فردی قابل ‌تصور است و هم در عرصة جمعی یا همایشی. در عرصة فردی این امکان می‌تواند وجود داشته باشد که دو استاد از نظرات اصلاحی یا انتقادی یا متفاوت یکدیگر به‌طور شفاهی برخوردار شوند و این یعنی آنها متن مهم و ماندگار موردتوافقی را مورد مطالعه ‌و ‌بحث قراردهند.

واضح ‌است که این تعامل معمولاً سالها به ‌طول‌ می‌انجامد. در همین عرصة فردی، همچنین امکان دارد استادی کتاب یا مقالة خود را پیش از انتشار مورد پیشنهادهای اصلاحی یا انتقادی استاد دیگری قرار دهد تا از آنها بهره‌ جسته متعاقباً تغییراتی را که مناسب تشخیص ‌می‌دهد در نوشتة خود اعمال‌کند. اینک شایسته است از خود سؤال‌کنیم چند مورد از این قبیل بسترهای بارقه‌انگیز تولید علم را در محیط‌های دانشگاهی دیده و یا دست‌کم شنیده‌ایم؟


 

تعامل و تضارب میان اساتید هم در عرصة فردی قابل ‌تصور است و هم در عرصة جمعی یا همایشی. در عرصة فردی این امکان می‌تواند وجود داشته باشد که دو استاد از نظرات اصلاحی یا انتقادی یا متفاوت یکدیگر به‌طور شفاهی برخوردار شوند و این یعنی آنها متن مهم و ماندگار موردتوافقی را مورد مطالعه ‌و ‌بحث قراردهند.

در عرصة جمعی، آنچه نوعاً امکان تعامل و تضارب آراء را محقق می‌کند همایش‌ها هستند. بلافاصله باید تصریح‌ شود که مقصود از همایش ابداً آن همایش‌های توخالی، حیف‌و‌میل‌کننده بیت‌المال و بی‌‌فرجام نیست.

مقصود همایش‌های تخصصی است که استادی حاصل چندین ماه و یا سال تحقیق و تأمل خود را به‌طور مکتوب در جلسه‌ای مرکب از ده، ‌بیست همکسوت خود و بعضاً تنی چند از دانشجویان تحصیلات تکمیلی قرائت‌می‌کند و گاه بعضی نکات را توضیح‌ می‌دهد. آگهی این قبیل همایش‌ها تنها و تنها یک صفحه آچهار(A4)است که با شروع هر ترم در تابلوی اعلانات گروه دانشگاهی مربوطه نصب می‌شود و با نمابر یا ایمیلی به سایر گروه‌های ذی‌علاقة دانشگاه‌های دیگر اطلاع‌رسانی می‌شود.

**هزینه هایی که خرج بیسکویت می‌شود!
تنها هزینه‌های این قبیل همایش‌ها عبارت‌است از هزینة ایاب و ذهاب استاد مدعو به‌علاوه پذیرایی چای و بعضاً بیسکویتی بسیار ساده در فاصلة تنفس میان ارائه مقاله و شروع سؤالات یا انتقادات. در این قبیل همایش‌ها، ابداً چیزی به‌ نام مناظره یا مناقشه به منظور اثبات یا ابطال موضعی و یا اسکات استاد صاحب ‌مقاله صورت نمی‌گیرد. مستمعین صرفاً رأی و نظر خود را مطرح‌می‌کنند و استاد مدعو پس از شنیدن واکنش‌ها، نظر خود را دربارة برخی یا همة آنها بیان‌می‌کند. آنچه بسیار جالب توجه است تداول ذکر این قبیل جملات توسط استاد مدعو است: «تا به حال دربارة فلان سؤال یا نکته فکر نکرده بودم»، «فلان نکته یا ملاحظه بسیار جالب است و جا دارد در اصلاح مقاله‌ام از آن استفاده‌کنم».

استاد مدعو مقاله خود را در چند دانشگاه دیگر نیز ارائه می‌کند و پس از بهره‌برداری از جمیع انتقادات و پیشنهادها، مقالة نهایی‌شده خود را با قدردانی از انتقادات اساتید ذیربط آن دانشگاهها، به فصلنامه‌ای علمی‌ـ‌پژوهشی ارسال‌می‌کند و چنین است روایت چگونگی رایج ظهور آن همه مقالات پژوهشی نوآورانه که در دنیا شاهدش هستیم.

اما در دانشگاه‌ها و حوزه‌های ایرانِ معاصر، یا کمترین نشانی از این قبیل تعاملات، که جدی‌ترین بسترهای زایش و رویش بارقه‌ها و جوانه‌های آراء و انظار است، دیده نمی‌شود و یا بسیار به ندرت به چشم می‌خورد. اگر کمترین شکی در این زمینه وجود دارد بهترین راه، جستجو برای یافتن و اعلام موارد نقیض است. اما آنچه مهم است در اینجا متعرض آن شویم تبیین این پدیدار است. چنانچه خواسته‌باشیم تعارف و تکلف را دست‌کم در این زمینه‌های حیاتیِ مبنایی کنار بگذاریم باید صریح و بی‌پرده اعتراف‌کنم که ریشة نهایی این عدم تعامل مطلق را باید در این بینش شگفت‌انگیز و اندیشه‌سوز یافت که اساتید دانشگاهی و حوزوی، پس از کنارزدن شاخ ‌و برگ‌های انواع تعارف و تواضع و شکسته‌نفسی‌های ظاهری و غیر واقعی، عموماً خود را قله‌های خودبسنده رفیع منیعی از علم و دانش و بصیرت می‌بینند به‌نحوی که تراوشات مغزی‌شان هیچ نیازی به تعامل و تضارب با سایر همکسوتانشان ندارد. هر یک از این چشمه‌های جوشان حقایق، معرفت زلال را به تنهایی می‌یابد و دیگر چه نیاز به گفتگو و تعامل فردی یا جمعی.


 

تنها هزینه‌های این قبیل همایش‌ها عبارت‌است از هزینة ایاب و ذهاب استاد مدعو به‌علاوه پذیرایی چای و بعضاً بیسکویتی بسیار ساده در فاصلة تنفس میان ارائه مقاله و شروع سؤالات یا انتقادات. در این قبیل همایش‌ها، ابداً چیزی به‌ نام مناظره یا مناقشه به منظور اثبات یا ابطال موضعی و یا اسکات استاد صاحب ‌مقاله صورت نمی‌گیرد.

** کارکرد همایش ها چیست؟
بی‌جهت نیست که این قبیل تعاملات را یا نمی‌توان و یا بندرت می‌توان‌یافت در عوض، با تعداد سرسام‌آوری از همایش‌های پرزرق‌وبرق و پرریخت‌وپاش ملی و بین‌المللی مواجه می‌شویم که اگر قدری ذره‌بین‌های مشاهدتی خود را ریزبین‌تر و حساس‌تر کرده متمرکز بر گفتگوهای سرپایی در تنفس‌ها کنیم درخواهیم‌یافت که این به‌اصطلاح همایش‌ها عموماً دارای سه کارکرد عمده هستند: نخست، ایجاد سروصدای رسانه‌ای برای پرکردن چشم‌ و دل عامة مردم. دوم، رساندن این پیام به مسئولان عالی‌رتبة دستگاه مربوطه و سایر مسئولان حکومتی که: ما مشغول کارهای مهمی در سطح ملی یا بین‌المللی هستیم. سوم و به همان اندازه مهم، آشناشدن با افراد مختلف و یافتن ارتباطات «سودمند»، که کی کجاست و مشغول چه کاری است و چگونه می‌توان در زمینة مربوطه و در زمانی مناسب، به‌واسطة این آشنایی، ارتباطی برقرارکرد. گذشته از کارکردهای عمدة فوق، کارکردهای دیگری نیز متصور و ممکن است.

اساتید دانشگاهی در اکثر قریب به اتفاق رشته‌ها، و همچنین اساتید حوزوی، می‌توانند سالهای سال همکار باشند و هر هفته دست‌کم یکی دو بار یکدیگر را در دانشکده یا گروه یا مدرسة خود ببینند و با سلام و احوالپرسیِ بسیار گذرا و تعارف‌آمیز از کنار هم عبورکنند، بدون مطلقاً هیچ تعاملی، و حتی بدون اطلاع از اینکه همکاران هم‌رشتة خود در حال حاضر سرگرم چه موضوعی و مشغول چه پژوهشی هستند. شاید مایة تعجب و تألم بشود اگر دقتی بیشتر آشکارکند که حتی آن احوالپرسی هم کاملاً صوری و متکلفانه است و در واقع هیچ یک کمترین علاقه‌ای به حال و سلامت یکدیگر ندارند و کمترین درنگی در شنیدن جواب همکارشان نمی‌کنند.

** حرکت دانشجو در بیابان لم‌یزرع!
 آری! سالهای سال! و آن هم در جایی به نام دانشگاه. بی‌جهت نیست که فرزندان این آب ‌و خاک پس از ورود و درنگی چند ساله در این بیابان لم‌یزرع غالباً خصوصیات مثبت و ممدوحی چون حب‌وطن، غیرت، رسالت اعتقادی و ارزشیِ کم یا زیاد خود را از دست‌داده تبدیل به موجوداتی می‌شوند که وطن و به‌ویژه حب‌وطن چندان رنگ‌وبوی و معنای جذاب و دل‌نشین و مهمی برایشان ندارد. آنچه به‌عوض معنای محصّلِ جدی و تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کند منافع شخصی، درآمد، و موقعیت برتر و بهتر شغلی است، در هر کجا و ناکجاآبادی که بتوان آنها را بیشتر تأمین کرد. و اگر بر این باوریم که افرادی، اگرچه کم، هستند که استثناء بر قاعده و روند فوق هستند، باید به خود یادآور شویم که آن استثنائات تنها نشان‌دهنده و ابرام‌کننده آن قاعده و روند عمومی است. استثنائاتی که ریشة قلب و وجودشان در خاک دیگری خانه دارد و از آب دیگری تغذیه می‌شود. استثنائاتی خلاف قاعده!

آیا تابه‌حال دقت‌کرده‌اید که چه تعداد از آثار مکتوب و منتشرشدة عالمان- اعم از کتاب یا مقاله- توسط همکسوتان ایشان مورد معرفی و ارزیابی تحلیلی و نقادانه قرارمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد؟ تقریباً نزدیک به صفر. اما چرا؟ شاید به تبیین این وضعیت فاجعه‌آمیز کمک‌کند اگر توجه‌کنیم که در موارد بسیار نادری که کتابی مورد ارزیابی نقادانه قرارمی‌گیرد پای مؤسسه‌ یا نهادی به‌طور جدی درمیان است و هم اوست که هر نوع اذن و اجازه و رضایت نویسندة اثر را طی سلسله مذاکراتی به نحوی حاصل کرده‌است. تبیین این وضعیت فاجعه‌آمیز، خیلی ساده، این است که برخی از عالمان دانشگاهی و حوزوی از ارزیابی انتقادی اثر خود بیمناک و ناراضی‌اند و یا دست‌کم نسبت به‌ آن بی‌میل هستند.

آیا تابه‌حال دقت‌کرده‌اید که چه تعداد از آثار مکتوب و منتشرشدة عالمان- اعم از کتاب یا مقاله- توسط همکسوتان ایشان مورد معرفی و ارزیابی تحلیلی و نقادانه قرارمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد؟ تقریباً نزدیک به صفر

** کثرت دانشجو، معضل عدم تعامل دانشجو و استاد
معضل کثرت دانشجویان در هر سه مقطع، خصوصاً کارشناسی، تنها یکی از علل آشکار و مرئی معضل عدم تعامل استادان و دانشجویان است. علتی که می‌توان ـ چنانچه دست از این توهم خودساخته برداریم که کثرت تعداد دانشجویان کشور نشان‌گر قدرت و اصالت فرهنگی، فکری، اجتماعی، و سیاسی است و غربی‌ها با این قبیل حیل، خام‌ و رام و خاشع و خائف می‌شوند و دست از مطامع و منافع سیری‌ناپذیر خود می‌کشند و انقلاب اسلامی را به‌حال خود می‌گذارند ـ با عزمی جدی و بدون برانگیختن جنجالی آن را دست‌کم در دو حوزة علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی رفع‌کرد. لیکن با رفع معضل کثرت دانشجویان تازه می‌رسیم به عوامل و علل پنهانی بنیانی‌تر. و این یعنی، توانایی علمی، وظیفه‌شناسی کاری، انگیزه‌مندی اجتماعی یا اعتقادی، و بالاخره فراغت‌ فکر و خیال استادان. روشن است که با ذکر این ویژگی‌ها، عامل کثرت دانشجویان که در کلاس‌های کارشناسی خودنمایی می‌کند به حاشیه می‌رود. و این یعنی، در کلاسهای ارشد و دکتری که تعداد دانشجویان محدود یا بسیار محدود می‌شود این ویژگی‌ها نقش و تأثیر منفی خود را در زمینة تعامل فکری و نظری به‌وضوح آشکار می‌کنند.

به بیانی شفاف‌تر، استادان در اکثر قریب به اتفاق کلاس‌های ارشد و دکتری مجال بروز بحث و گفتگو را کمتر می‌دهند. در نتیجه، در غالب این قبیل کلاسها دانشجویان، همچون دانشجویان کارشناسی، غالباً مشغول جزوه‌برداری از فرمایشات گوهربار و بی‌چون‌وچرای استادان هستند. اینجاست که به‌نظر می‌رسد طرح دو سؤال، بسیار ضروری و بنیانی می‌شود:
1. چرا اکثر قریب به اتفاق اساتید فقط برای تدریس به دانشگاه می‌روند؟
2. عموم اساتید که پس از کلاسِ درس بلافاصله دانشگاه را ترک می‌کنند به کجا می‌روند و به چه کاری مشغول می‌شوند؟

واضح است که این سؤالات در اینجا دارای جنبة اطلاعاتی ‌ـ ‌امنیتی نمی‌باشد. برای شناخت علل و عوامل معضل بسیار بزرگ و بسیار تأثیرگذار عدم تعامل استادان و دانشجویان، اساسی است که توانایی علمی، وظیفه‌شناسی اخلاقی، انگیزه‌مندی یا غیرت‌مندی وطنی یا اعتقادی، و بالاخره فراغت فکر و خیال استادان مورد کاوش قرارگیرد. و برای اینکه وضعیت ذوابعاد فوق‌ مورد شناسایی قرارگیرد لازم است ابتدا دو سؤال فوق مورد پژوهشی غیرجنجالی، غیرنمایشی، غیرخودستایانه، و بی‌تکلف و تعارف قرارگیرد. و برای اینکه این دو سؤال مقدماتیِ پایه‌ای مورد پژوهشی گسترده و نیک‌فرجام قرارگیرد ضروری ‌است شورای پژوهش‌های علمی کشور و به‌ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌عوض پرداختن به تصویب تقویم سالیانه، تأیید انتخاب ریاست این یا آن دانشگاه یا مؤسسة آموزش عالی، تصویب روز زن، روز دانشجو، روز پاسدار، روز پرستار، روز کارگر، روز کشاورز، روز درختکاری، تصویب تبصره اول از بند دوم ماده سوم فلان آیین‌نامه یا اساسنامه، و امثال این قبیل امور، بانی جدی و بنیانی چنین پژوهشی شود. بدین مقدار بسنده می‌کنم که این معضل دیرپای عمیقاً تعبیه‌شده مستور با هیچ حکم و همایش و فرمان و بخشنامة حکومتی، صدارتی، و وزارتی، نه در میان مدت و نه حتی در درازمدت، منحل و مضمحل نخواهد شد که دود به ‌شدت از لایه‌های ژرف‌تر کُندة فرهنگی عالمانمان بلند می‌شود.

** تعامل فکری و فرهنگی دانشجویان با یکدیگر
در اینکه دانشجویان تأثیرات جدی فرهنگی بر یکدیگر می‌گذارند تصور نمی‌کنم بتوان چندان تردید رواداشت. لیکن تصور نمی‌کنم به‌لحاظ فکری و اندیشه‌ای تعامل ژرف و مستمری را بتوان ممکن دانست. زیرا تنها یا عمده‌ترین بستری که چنین تعامل ژرف و مستمری را می‌توان در آن ممکن دانست انجمن‌های علمی‌اند که با توجه به نوظهور بودنشان بیشتر آنها درگیر فعالیت‌های بسیار آماتور حاشیه‌ای می‌شوند. نهایتاً، اگر هم برنامه‌ای منظم هفتگی یا ماهانه بحث و گفتگو و گزارش‌های علمی در این قبیل انجمن‌ها موضوعیت داشته باشد یا بالاجبار متکی به استادان با ویژگی‌های فوق‌الذکر می‌شود یا بحث و گفتگوها پس از معدود جلساتی از رونق ‌می‌افتند.

با شرح سطح تعامل میان دانشجویان، محور نخست-تعامل و تضارب آراء و انظار- به پایان رسید و اینک نوبت محور دوم است، که در بخش سوم آن را می‌خوانید...

 * گزارش از محمدرضا حیاتی

1-    http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=27944
2-    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3053
3-    کتاب خلاف جریان یک، مجموعه مباحث سیاسی و فرهنگی استاد دکتر سعید زیباکلام است.

خبر مرتبط::

* بازشناسی چالش‌های اقتصاد دانش بنیان در ایران - بخش اول

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
حسینی
1394/01/02 - 13:17

گزارش جالبی بود تا حالا اینطوری به دانشگاه نگاه نشده بود
تورهای مسافرتی آفری
ضرورت ایجاد هسته‌های پژوهشی هوش مصنوعی در دانشگاه‌ها
راه‌حل دانشگاه شریف برای حل مشکل قطعی برق
صالحی: قدردانی از مسیر سختی که مرحوم ژاله علو به جان خرید
معاون رئیس جمهور: محور بودجه سال ۱۴۰۴ تحکیم بنیان خانواده است
نتایج آزمون ورودی دانشگاه‌های افسری ارتش اعلام شد
وضعیت هوای تهران قرمز شد
صالحی: زنان ایران در هر فرازی از تاریخ، طلایه‌دار عزت و شرف بوده‌اند
ژاله علو گوینده رادیو و بازیگر پیشکسوت درگذشت
رهبری چگونه به وضعیت می‌نگرند؟
نخستین المپیک بازی‌های فکری دانشجویان ایران آغاز شد
استفتاء از امام خامنه‌ای؛ میزان اطاعت از مادر
همتی:امیدوارم به تدریج شاهد آرامش و ثبات در بازار ارز باشیم
پزشکیان: جلوگیری از توسعه پایتخت سیاست قطعی دولت است
ظرفیت پذیرش دانشجویان عراقی در ایران افزایش می‌یابد
عزم ایران برای تکمیل راهگذر شمال جنوب
رقابت پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در ایستگاه پایانی
معافیت جدید برای سرباز قهرمان‌ها
نامه خضریان به پژمان‌فر درباره روند برگزاری انتخابات اتحادیه‌های صنفی
دیدار وزیر حمل و نقل روسیه با معاون اول رئیس جمهور
بحران ناترازی انرژی بدون همراهی و کمک مردم قابل حل نیست
واکنش حماس به عملیات ضدصهیونیستی در کرانه باختری
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top